جدول جو
جدول جو

معنی افکنده گوش - جستجوی لغت در جدول جو

افکنده گوش(اَ کَ دَ / دِ)
فروهشته گوش. گوش بخم: صیادی سگی معلم داشت، ازین پهن بری، باریک ساقی، لاغرمیانی، فربه سرینی، افکنده گوشی. (سندبادنامه ص 200)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ / دِ)
اصم ّ. کر. مجازاً، اندرزناپذیر. که پند ننیوشد:
فراوان سخن باشد آکنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش.
سعدی.
پریشیده عقل و پراکنده هوش
ز قول نصیحتگر آکنده گوش.
سعدی.
بفریادتا برنداری خروش
سخن نشنود مرد آکنده گوش.
؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از آکنده گوش
تصویر آکنده گوش
کر اصم، اندرز ناپذیر آنکه بپند گوش ندهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکنده گوش
تصویر آکنده گوش
اندرزناپذیر
فرهنگ فارسی معین